{وقتی کرم درونت..}

حصلت سر رفته بود به این فکر میکردی که چیکار کنی که یکم بهت خوش بگذره....
با یکم فکر کردن فکرایی به سراغت اومد و به جیسونگی که داشت با ذوق فیلم نگاه میکرد نگاهی شیطانی انداختی..
*جیسونگ دوست داری تنقلات حاظر کنم با هم دیگه سریال ببینیم؟
با چشمایی پر از ذوق بهت نگاهی کرد و..
_چرا که نهههه
با لبخندی شیرین از جات بلند شدی و به سمت اشپز خونه رفتی قابلمه ای متوسطی برداشتی یکم روغن داخلش
ریختی و بعدش ذرت هارو داخل قابلمه ریختی و رو گاز گذاشتی و بعدش رامنی برای خودتون اماده کردی و در اخر اب پرتقالی برای خودت و جیسونگ حاظر کردی
همچی رو روی میز کوچیکی که روبه روی مبل تون بود گذاشتی
*چه فیلمی ببینیم؟
_ترسناک بزارم نگاه کنیم؟
*بزار
همون طور که انتظار داشتی
داشت پیش میرفت
لبخندی از سر شیطونی زدی
و فیلم رو پلی کردین و شروع به خوردن کردید و جیسونگ لیوانی که داخلش اب پرتقال بود رو تا اخر خورد
ولی اب پرتقالی که برای جیسونگ گذاشته بودی با مال خودت متفاوت بود..
و با چند دقیقه ای که گذشت
جیسونگ حسابی عرق کرده بود
و قرمز شده بود و نگاهی به پایین تنش انداخت و فحشی زیر لبی گفت و با چشمای خمارش نگاهی بهت انداخت..
_بیبی خودت بیدارش کردی خودت هم باید رسیدگی بهش رو انجام بدی